وقتـ ـے با تو هـَــ ـستَم، زَمان خوب می گذرد ولی حیف زود میگذرد، مَن مَسخ میشَوَمـ . . .
تَرجیح میدَهَم هَم آغوشَت... باشَم تا سَردے تَنَم را با گرمیه آغوشَـت تاخت بـِـزَنَمـ
زیر یک درخت و آسمانے آبے ، به جنگِ بوسه با لَب هایمان برومـ
وَقتـے با تو هَستم، زَمان مـے رود، هَمه ے دُنیا دَر آغوشَم جَمع میشود
اَما فقط با تــُــ♡ـو مست مـےشوم
اے کاش مـےشد زَمان رو نگه داشــت